دکتر نوشت

کاش می فهمید من علاقه ای به دوستی دوباره ندارمروزی که دخترعموم رفت ایتالیا حس کردم خیلی تنها شدم!کلی گریه کردم هم برای خاطراتمون و هم اینکه دوست صمیمی دیگه ندارمکسی رو ندارم بهش زنگ بزنم بگم پاشو بیا بریم فلان جا و اونم بیاد و بهمون خوش بگذره!با همه این ها،بازم علاقه ای به دوستی دوباره با دوست صمیمی قدیمی رو ندارمدلتنگ اون روزها میشم خیلیاما وقتی یاد خریت های خودم و بدی هایی که در حقم کرد و من ندیده گرفتم میوفتم میگم عمرا برگردم به اون رابطه دکتر نوشت...

بعد از یک غیبت کبری من بازگشتم دکتر نوشت...

تمام دانش اموزانم مثل بچه های من هستنآیندشون رو تصور میکنم و دائم دعا میکنم که آینده خوبی داشته باشنروز سه شنبه یکی از دانش اموزام بهش ماشین زد و رفت توی کماکل استخوان هاش خرد شده بودفقط دعا میکردیم برگردهاما برنگشتدیروز خبر فوتش رو شنیدمو امروز رفتم بهشت زهرا برای آخرین بار دیدنشحتی نتونست توی جشن الفبا شرکت کنهاین تلخ ترین حادثه برای یک معلمهکمیل عزیزمرفتی پیش فرشته ها برای ما دعا کناز نظر روحی تو وضعیت خوبی نیستمدوس ندارم برم سرکلاس ولی مجبورمکاش چیزی به اسم مرخصی داشتیم.. یکشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ ~ 22:19 ~ تــRلـآטּ ~ دکتر نوشت...